168) سوره نساء (4) آیه 87 اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ
بسم الله الرحمن الرحیم
168) سوره نساء (4) آیه 87
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً
ترجمه
خداوند، [که] خدایی جز او نیست، حتما و قطعاً شما را به روز قیامت، جمع میکند، که در آن تردیدی نیست؛ و چه کسی به گفتار از خداوند راستگوتر است؟!
نکات ترجمهای و نحوی
[1] «لَیَجْمَعَنَّکُمْ» = «لـ + یجمع + نّ + کم». «یجمع» از ماده «جمع» به معنای کنار هم قرار گرفتن و به هم منضم شدن (مفردات ألفاظ القرآن، ص201) وقتی در مورد روز قیامت به کار میرود، معنایی بسیار نزدیک به کلمه «حشر» پیدا میکند و در تفاوت این دو گفتهاند در کلمه «حشر» نوعی سوق دادن هم لحاظ شده است؛ اما کلمه «جمع» لزوما چنین معنایی ندارد و صرف کنار هم قرار گرفتن را میرساند. (الفروق فی اللغة، ص136) که در این آیه وقتی با حرف «إلی» متعدی شده، عملا همین معنای سوق دادن هم در آن گنجانده شده است. البته «إلی» را برخی از مترجمان (مصطفوی، قرشی، بلاغی، ثقفی تهرانی، سراج) به معنای اشاره به پایان شیء در نظر گرفتهاند و چنین ترجمه کردهاند «شما را تا روز قیامت جمع میکند» که این ترجمه هم میتواند درست باشد.[2]
«حدیثاً» از ماده «حدث» است. این ماده در اصل به معنای «بودن چیزی بعد از اینکه قبلا نبوده» (پدید آمدن) میباشد و لذا به هر شیء «جدید» در عربی «حدیث» گفته میشود (کتاب العین،) همچنین حدیث به معنای «کلام» و سخن و گفتار هم به کار میرود، چرا که در سخن گفتن دائما مطلبی بعد از مطلب دیگر پدید میآید (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص36) و در تفاوت «حدیث» و «خبر» گفتهاند که در «خبر» اصل بر خبر دادن از غیر بوده (چنانکه در تعریف خبر هم گفتهاند سخنی که میتواند متصف به صدق و کذب شود)ولی در «حدیث» اصل بر خبر دادن از حال خود بوده است بدون اینکه به دیگری استناد داده شود، گویی واقعهای برای انسان حادث شده و انسان آن را بیان میکند و شاهدش هم اینکه از طرفی تعبیر«حدیث نفس» داریم اما «خبر نفس» نداریم؛ و از طرف دیگر کسی که میخواهد خبر بگیرد میگوید «أخبرونی» و نمیگوید «أحدثونی» (الفروق فی اللغة، ص33) لازم به ذکر است تعبیر «حدیث» در میان مسلمانان به صورت اصطلاحی در مورد سخنان پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار به کار برده میشود. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص177)[3]
حدیث
1) امیرالمومنین علی ع میفرمایند:
با مرگ دنیا پایان یابد، و با دنیا آخرت مصون شود، و با قیامت «بهشت برای متقین نزدیک گردد و جهنم برای گمراهان عرض اندام کند» (شعراء/90-91) آفریدگان را جز قیامت قرارگاهى نبود، در این میدان مسابقت شتابان مىروند، تا به نقطه پایان رسند.
... از محلهای استقرارشان در قبرها بیرون شدند، و به سوى منزلگاههاى آخرین روان شدند. هر خانهاى را مردمى است، نه دیگرى را در آن پذیرند، و نه ساکنان آن خانه از آنجا رخت برگیرند.
نهجالبلاغه، خطبه156 (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص155)
بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْیَا وَ بِالدُّنْیَا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ وَ بِالْقِیَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِیَامَةِ مُرْقِلِینَ فِی مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَایَةِ الْقُصْوَى
... قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْدَاثِ وَ صَارُوا إِلَى مَصَایِرِ الْغَایَاتِ لِکُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا یَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا یَنْقُلُونَ عَنْهَا.
2) امیرالمومنین علی ع میفرمایند:
مردم! همانا دنیا، خانه بینراهی است؛ و آخرت، سراى نهایی است؛ پس از گذرگاه خود برای اقامتگاه خود توشه برگیرید و نزد کسی که از اسرارتان آگاه است پردهدری نکنید.
دلهایتان را از دنیا بیرون کنید پیش از آن که بدنهایتان از آن بیرون رود که شما را در دنیا برای آزمودن آوردهاند و براى غیر دنیا آفریدهاند.
آدمى چون بمیرد مردم گویند چه نهاد، و فرشتگان گویند چه پیش فرستاد؟
خدا پدرانتان را بیامرزاد! اندکى پیش فرستید تا براى شما ذخیرتی باشد و همه را مگذارید که وبال گردنتان شود.
نهجالبلاغه، خطبه203
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ وَ لَا تَهْتِکُوا أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ یَعْلَمُ أَسْرَارَکُمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ فَفِیهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَیْرِهَا خُلِقْتُمْ إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَکَ قَالَ النَّاسُ مَا تَرَکَ وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مَا قَدَّمَ؛ لِلَّهِ آبَاؤُکُمْ! فَقَدِّمُوا بَعْضاً یَکُنْ لَکُمْ قَرْضاً وَ لَا تُخْلِفُوا کُلًّا فَیَکُونَ فَرْضاً عَلَیْکُم
تدبر
1) «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً»:
این آیه با تاکیدات مختلف بیان میکند حتما همگان در روز قیامت جمع خواهند شد (جمله اسمیه + «لـ» در ابتدا اصطلاحا «لام قسم» است که گویی قسم خورده + «نّ» در انتها علامت تاکید است و چون مشدد است تاکیدش مضاعف است + تعبیر «لا ریب فیه: هیچ تردیدی در او نیست» خودش عبارتی برای تاکید شدید است + استفهام پایانی نیز این تاکیدات را به اوج میرساند: آیا از خدا راستگوتر هست؟ اگر خدا راستگوترین است پس قیامت هم حتما رخ میدهد)
اما چرا بر «جمع شدن همگان» در قیامت، این اندازه تاکید شده است؟
بحث تخصصی
مهمترین نمود زندگی دنیوی، ابعاد اجتماعی این زندگی و قراردادهایی است که زندگی اجتماعی را معنیدار کرده است (جلسه161، تدبر2)؛ به نحوی که فردیترین رفتارهای ما در نگاهی عمیق، کاملا در فضایی اجتماعی فهم میشود (دورکیم، جامعهشناسی معروف فرانسوی، با نوشتن کتاب «خودکشی» نشان داد که این پدیده بظاهر فردی، چه اندازه پدیدهای اجتماعی است.) و اصلا یکی از مهمترین علل بعثت انبیاء و ارسال شریعتهای الهی، وجود جامعه و پیدایش اختلافات اجتماعی است (بقره/213).
جامعه با اثرگذاری متقابل رفتارها و احساسات و باورهای انسانها بر همدیگر شکل میگیرد، و اگر برپایی قیامت برای رسیدن انسانها به تمامی ثمرات کارهای خود ضرورت دارد، پس باید تمام روابطی هم که برقرار شده (حتی نگاهی که به کسی افکندهایم و سخنی که در جایی گفته یا نوشتهایم و در ذهن کسی اثری داشته ویا ...) محاسبه شود و حقیقت این است که ما نهتنها با انسانهای پیرامون خود، بلکه با انسانهای مکانهای دیگر، و بلکه زمانهای دیگر در حال تاثیر و تاثر هستیم (از گذشتگان اثر گرفتهایم و با آثاری که پدید میآوریم در آیندگان اثر خواهیم گذاشت)؛
و زمانی محاسبه و جزای کامل ممکن است که همگان با همه رفتارهای تمام عمرشان احضار شوند؛ لذا اگر در قیامت بخواهد عدالت محقق شود، امکان ندارد مگر اینکه همگی انسانها از اولین و آخرین گرد هم آیند (واقعه/49-50)
و خدا در این آیه میفرماید: اینکه خدا همه شما را گرد هم میآورد مطلب قطعی قطعیای است که جای تردیدی ندارد و مگر از خدا راستگوتر هم کسی هست؟
2) «اللَّهُ + لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ + لَیَجْمَعَنَّکُمْ»: چرا جمله «لا اله الا الله» را آورد و نفرمود: «الله لیجمعنکم ...» در حالی که با همین مقدار، معنا حاصل میشد؟
الف. با این تعبیر بر قطعیت مساله قیامت تاکید میکند. خداوند این کار را میکند و هیچ خدای دیگری هم در کار نیست که احیانا بتواند مانع انجام این کار شود.
ب. قیامت عرصه بروز وحدانیت خداوند و باطل شدن تمام معبودهای دروغین است، پس، خداوند با وصف وحدانیتش است که قیامت را برپا میکند.
ج. با این تعبیر بر وحدتی که در قیامت برای حسابرسی یکسان از همگان (تدبر1) مورد نیاز است تاکید میکند.
د. میخواهد تاکید کند که همان خدایی که آفریننده بود و خدای دیگری در کار نبود، همان است که شما را دوباره برای حسابرسی جمع میکند. (یعنی شبیه همان هشدار امیرالمومنین ع که : از گناه در خلوت بپرهیزید که کسی که «شاهد» است همان «حاکم» (= قاضی و صادر کننده حکم) است[4])
ه. ...
3) «لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ»:
«خداوند حتما حتما همه ما را روز قیامت جمع میکند.» جدی گرفتن این مطلب، که خدا این همه بر آن تاکید کرد تا ما جدی بگیریم، تمامی روابط ما را تحتالشعاع قرار خواهد داد و زندگی مطلوب را در جهان مستقر خواهد کرد.
چگونه؟
اگر دقت کنیم تقریبا ریشه عمده مشکلات در روابط اجتماعیمان این است که توانایی پیدا کردهایم که سوءاستفاده کنیم و مخاطبین ما متوجه نشوند و اگر هم متوجه شوند زمانی است که دیگر دستشان به ما نمیرسد. حالا توجه کنیم که روزی خواهد بود که در قبال هرکس هر کاری که انجام دهیم، وی در مقابل ما حاضر میشود و اجازه خواهد داشت که هر حقی که در اثر کار ما از او ضایع شده از ما مطالبه کند؛ در این صورت، چه اندازه در گفتار و رفتارهایمان دقت خواهیم کرد؟ آیا کسی که قیامت را این گونه بشناسد حاضر به کمترین ظلمی در حق دیگری خواهد شد؟
آسیبشناسی اجتماعی
یکی از مشکلات جامعه ما این است که افراد به اسم «زرنگی» انواع سوءاستفادهها انجام میدهند و «زرنگی» را در این میدانند که بیش از حق خود به دست آورند و سوءاستفاده کنند و اوج زرنگی را این میدانند که به خیال خود، کسی هم متوجه این سوءاستفاده آنها نشود. مشکل همه این افراد این است که آخرت را جدی نگرفتهاند. این آیه میفرماید: مطمئن باشید که امکان ندارد که بتوانید سوءاستفاده کنید و به هدف خود برسید و «کسی متوجه نشود» و «اگر متوجه شد، نتواند تلافی کند». نه فقط خدا، بلکه تمام کسانی که بر اثر این سوءاستفاده شما به حقشان آن گونه که شاید و باید نرسیدهاند، در موقعیتی که قدرت پس گرفتن حقشان را دارند، از این سوءاستفاده مطلع خواهند شد.
وقتی این مطالب را میخوانیم، بسیاری از ما ذهنمان سراغ ظلمهایی که در حق ما شده، میرود. اما یادمان باشد که خودمان را هم مخاطب ببینیم.
آیا من که در رانندگی مهارت زیادی دارم و براحتی جلوی دیگران میپیچم، روز قیامت را جدی گرفتهام؟
آیا من که در محیط کارم از امکانات عمومی استفاده شخصی میکنم و کارهای خودم را پیش میبرم و ... حشر همگانی را جدی گرفتهام؟
آیا من که با حاضرجوابی و طعنههایی که میزنم در هر جمعی بر همه غلبه میکنم و کسی حریفم نمیشود، جمع شدن در روز قیامت را جدی گرفتهام؟
آیا من که در روابط خویشاوندی یا شغلی به گونهای رفتار میکنم که هرجا تقصیر من هم باشد افراد دیگری (همسر، خواهر یا برادر، همکار، و ...) را مقصر بدانند و طرف مرا بگیرند، آیا محاسبه روز قیامت را جدی گرفتهام؟
آیا من که در جایی که همگی به نوبت باید بروند، با پارتی و ...، قبل از دیگران کارم را انجام میدهم، آخرت را جدی گرفتهام؟
و ...
اکنون آیا هنوز هم شک دارید که واقعا نیاز بود خدا این همه تاکید کند؟!
4) «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً»:
تاکید در جایی انجام میشود که احتمال جدی نگرفتن در مخاطب وجود دارد. در قرآن کریم بر مطالب بسیاری تاکید شده است که شبیه آنها در این آیه هم وجود دارد (توضیح در تدبر1). اما برخی تعبیرها برای تاکید بسیار خاص و منحصر به فرد است، که تعبیر آیه حاضر «چه کسی از خدا راستگوتر است؟» هم از همین دسته تعابیر است که مشابه آن در قرآن کریم فقط یکبار دیگر و آن هم باز در مورد مساله قیامت آمده است (نساء/122)[5]
چرا ما انسانها این مهمترین واقعیت عالم (که قرآن به همین جهت با آن از «الواقعة» تعبیر کرده؛ واقعه/1) را این اندازه مورد غفلت قرار میدهیم که لازم باشد خدا برای متقاعد کردن ما، راستگو بودن خودش را به میان بکشد؟! واقعا آیا ما در راستگو بودن خدا شک داریم که جمعشدن همگان در قیامت را جدی نمیگیریم؟ (تدبر3)
[1] . جمله « لا إِلهَ إِلاَّ هُو» را میتوان خبر برای «الله» گرفت [که در این صورت، جمله لیجمعنکم ...] خبر دوم میشود، و میتوان آن را جمله معترضه گرفت و جمله «لیجمعنکم ...» را خبر برای «الله» قرار داد. (الکشاف، ج1، ص545)
[2] . همچنین تعبیر «لا ریب فیه» را اغلب حال برای «یوم القیامة» دانستهاند (یعنی روز قیامت، تردیدبردار نیست) که همچنین میتوان آن را «حال» برای فعل هم گرفت (جمع کردن شما در روز قیامت تردیدبردار نیست).
[3] . برخی خواستهاند این را به لحاظ لغوی توجیه کنند و گفتهاند: «» کلّ کلام یبلغ الإنسان من جهة السمع أو الوحی فی یقظته أو منامه یقال له: حَدِیثٌ، قال عزّ و جلّ: وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً [التحریم/ 3]، و قال تعالى: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ [الغاشیة/1]، و قال عزّ و جلّ: وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ [یوسف/ 101] (مفردات ألفاظ القرآن، ص222) اما به نظر میرسد واقعا این توضیحات معنای لفظ نیست بلکه صرفا یک کاربرد است و البته کثرت کاربرد در مورد کلام پیامبر و ائمه (و نه سخن خداوند) آن را به صورت یک معنای اصطلاحی درآورده است.
[4] . نهجالبلاغه، حکمت324: وَ قَالَ ع اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِی الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِم.
[5] . وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلا